فضای اجتماعی

فضای اجتماعی

آنچه نوشته ام بیش از هر چیز دیگری درباره من خواهد گفت.

کانال ارتباطی:
kazemian.mehrdad@gmail.com

این مطلب در نشریه «پندار» (گاهنامه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان خراسان شمالی) منتشر شده است.


رئیس جمهور روحانی در ششم تیرماه 1397 در جمع مدیران ارشد دولتی گفت: «اگر مردم در شرایط جدید باید صرفه جویی کنند، ما باید شروع کنیم، دولت باید شروع کند». اظهارات آقای رئیس جمهور می توانست امید آفرین باشد، اینکه دولت بالاخره تصمیم گرفته است برای ارتقاء اعتماد عمومی، جدیتِ در صرفه جویی را از خود آغاز کند. من البته امیدوار بودم گفته های رئیس جمهور اینبار نیز از آن دست نباشد که در عرصه عمل به نسیان اش سپارد. مثلا از آن دست سخنانی که به منشور حقوق شهروندی دعوت می کند و بعد که دانشجویی، کارگری، معلمی، شهروند معترضی، بانویی، خبرنگار یا روزنامه نگاری لبیکش گفت و گرفتار آمد، سکوت کند و حمایتش را دریغ. پس از آن، مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی وزارت نیرو کلیپی منتشر کرد و در آن از هر مدیر و کارمند دولتی خواست تا اصلاحات در مصرف انرژی را از خودش شروع کند تا رفاه و اعتماد مردم به دست آید. اما من می توانم معتقد باشم که این بهترین و موثرترین روش آغاز صرفه جویی در دولت نیست.

ریچارد تیلر (1397)، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2017، در جایی اشاره می کند که در حوزه سیاست گذاری یک فرض اشتباه این است: «تقریبا همه مردم در همه اوقات، گزینه هایی را انتخاب می کنند که بیشترین منفعت را برایشان دارد». به عنوان مثال، او در رد این فرضیه به رژیم های غذایی پرمخاطره، کشیدن سیگار و نوشیدن الکل اشاره می کند که موجب نرخ بالایی از مرگ زودرس در سال می شود. او کسی که در همه حال بهترین انتخاب ها در راستای بالاترین منافع را دارد، «انسان اقتصادی» می نامد که می تواند همانند آلبرت اینشتین فکر کند، حافظه اش به اندازه ابرکامپیوترها ظرفیت ذخیره دارد و عزم و اراده اش نظیر مهاتما گاندی است. این انسان البته صرفا یک نمونه آرمانی ست و اکثریت مردم نمی توانند اینگونه باشند. حال، آیا جماعتی که برای بالاترین منفعت شخصیِ خود، گاهی به انتخاب های نادرست دست می زنند، می توانند در جهت منافع جامعه همواره درست انتخاب کنند؟ آیا کسانی که برای منافع کوتاه مدت خود نیز اغلب اشتباه انتخاب می کنند، می توانند منافع بلند مدت را در نظر گیرند؟

حال همانگونه که ریچارد تیلر مفهوم «انسان اقتصادی» را در برابر انسان عادی برساخته است، می توان «انسان اجتماعی» را نیز مفهوم سازی کرد. انسان اجتماعی، موجودی ست که همواره به منافع بلند مدت جامعه فکر می کند و منافع کوتاه مدت فردی را قربانی آن می نماید. و باز به مثابه همان، انسان اجتماعی نیز یک نمونه آرمانی ست که با انسان های عادیِ واقعی فرسنگ ها فاصله دارد. در واقع، همین فاصله بین انسان اقتصادی و انسان اجتماعی با انسان های عادی، ضرورت اولویت دادن به سیاست گذاری و بنا نهادن ساختارهای کلان در برابر اتکاء به فرهنگ سازی و اراده فردی را روشن می سازد.

ورای مطالب فوق، انسان های عادی زمانی که انرژی را از خزانه هیبتی به نام دولت مصرف می کنند، بسیار دست و دلبازتر، اشرافی تر و همچنین «عادی» تر (در برابر انسان اقتصادی) از زمانی می شوند که دست در جیب خود دارند. یک کارمند دولت در خانه خود به خاطر سرد نگه داشتن یک شیشه آب یک یخچال را روشن نمی کند اما قطعا در اداره دولتی اینکار را انجام می دهد. یک کارمند هنگامی که در منزل است وسیله سرمایشی خود را از 7 صبح با درجه بسیار پایین روشن نمی کند اما در اداره قطعا اینکار را انجام می دهد. همه ما زمانی که در منزل هستیم رایانه را برای مدت معینی روشن، کارمان را انجام داده و خاموش می کنیم، اما در اداره رایانه صبح تا ظهر روشن است.

بر این اساس، من منتظر بودم، دولت با مجموعه ای از قوانین، آئین نامه ها و مقررات اداری صرفه جویی را از خود آغاز کند. مثلا دقیقا با این جزئیات اعلام کند که در هیچ اداره دولتی درجه وسیله سرمایشی از فلان عدد پایین تر نباشد. اما نهایتا آغاز صرفه جویی صرفا با تغییر ساعات اداری در برخی استان ها شروع شد. حالا دیگر منتظر این خواهم بودم که دولت اصلاحات اساسی ساختاری را از خود آغاز کند؛ اصلاح در بدنه فرسوده مدیریتی، اصلاح در سیاست گذاری، اصلاح در نظام تدبیر و  ...