فضای اجتماعی

فضای اجتماعی

آنچه نوشته ام بیش از هر چیز دیگری درباره من خواهد گفت.

کانال ارتباطی:
kazemian.mehrdad@gmail.com

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کنشگر» ثبت شده است

آیا می توانید فرض کنید، همه چیز به جای گذشته از آینده تأثیر پذیرفته باشد؟ *

دقایقی به این عبارت فکر کنیم؛ هر چند می توان ساعت ها در رابطه با آن اندیشید. تعبیر کلاسیک این بود که آنچه این روزها می گذرد، نتیجه آن چیزی ست که در گذشته رخ داده است. اما در ادبیات نوین توسعه، این روزهای ما از میراث گذشته و البته دورنماهای آینده منتج خواهد شد. برای درک زمانمندی در توسعه کشورها، می توان به دو نمونه اشاره کرد:

1. ترکیه برای بازتولید میراث تمدنی گذشته خود، بر روی گردشگری و صنعت سینمایی سرمایه گذاری نموده است. صنعت فیلم سازی ترکیه در طی سال های اخیر تغییرات شگرفی داشته است. بنا به گفته وزیر فرهنگ و گردشگری ترکیه، این کشور جایگاه دومین تولید کننده بزرگ سریال را پس از آمریکا به خود اختصاص داده و سریال های ترکی مخاطبان زیادی در روسیه، چین، کره و آمریکای لاتین دارد. سریال های ترکیه به بیش از 200 کشور جهان صادر شده و به ترویج و اشاعه میراث گذشته این کشور یاری می رسانند. ترکیه در جهتِ از آن خود ساختنِ شخصیت ها، شاعران و مفاخر کشور ما چون مولانا، بوعلی سینا و فارابی نیز ابایی نداشته و هر ساله بودجه های هنگفتی در این خصوص صرف می کند.

2. سهم هوش مصنوعی در اقتصاد آینده جهان در سال 2030 به بیش از 15 تریلیون دلار می رسد. امارات اقدام به ایجاد وزارت هوش مصنوعی کرده است. امارات در افق آینده اهداف کمی ذیل را دنبال می کند:

• صرفه جویی 3 میلیارد دلاری در هزینه های دولت امارات، 96 میلیارد دلار افزایش در تولید ناخالص داخلی و علی الخصوص 37 میلیون دلار در بخش مالی این کشور.

• تخمین پتانسیل ارزش افزوده هوش مصنوعی تا مرز سالانه 160 میلیارد یورو تا سال 2035.

• کاهش هزینه های حمل و نقل تا 44 درصد، انتشار کربن تا 12 درصد و تصادفات تا 12 درصد با خودکار کردن 25 درصد از حمل و نقل تا 2030.

• 35 درصد افزایش سهم هوش مصنوعی در تولید ناخالص داخلی امارات.

• ساخت 25 درصد از ساختمان های دبی تا سال 2030 با استفاده از فناوری چاپ سه بعدی.

حال مفهوم زمانمندی در فرایند توسعه کشور ما چه جایگاهی دارد؟ تا چه حد میراث تمدنی خود را بر ساخته ایم؟ بر افتخارات مان بالیده ایم و از اشتباهات مان درس گرفته ایم؟ رو به کدام آینده می رویم؟ چگونه می رویم و با چه چشم اندازی؟

مارتین هیدگر در هستی و زمان معتقد است: «یک اجتماع کامل یا مردم، دارای گذشته ای مشترک (یک میراث) و دامنه ای از امکان های آتی (سرنوشت) است. یک جامعه زمانی شکل می گیرد که میراث گذشته را به سرنوشت آینده پیوند دهد. به نظر هیدگر هر نسلی وظیفه دارد از طریق یک فرایند ارتباط و کشمکش، به طور اصیل میراث خود را از آن خود سازد و سرنوشت خود را کشف کند». جامعه یا مردم ثابت نمی مانند. آن ها به لحاظ اقتصادی، تحصیلی، شغلی، رفاه و کیفیت زندگی رشد یا پسرفت می کنند. این مردمان تحت تأثیر فناوری های نوین تحول می یابند. آن ها به خارج از کشور سفر کرده و با دنیا ارتباط برقرار می کنند. آن ها دائما سبک زندگی خود را تغییر داده و باز تغییر می دهند. آن ها دوران هایی از رکود را تجربه می کنند اما باز به حرکت در می آیند. آن ها برای تدریس زبان مادری شان در مدارس مجادله می کنند اما نوروز را یکپارچه جشن می گیرند. آن ها مردمان متساهلی می شوند که در عاشورا مشکی می پوشند و عزاداری می کنند، زادروز کوروش را گرامی می دارند و جشن می گیرند، به مصدق می بالند و افتخار می کنند، تعطیلات را در آنتالیا و دوبی می گذرانند و به وقتش انتخابات را به رفراندوم سیاست خارجی آینده تبدیل کرده و پای صندوق رأی می روند. اما دولت ها و دولتمردان نمی توانند همگام با مردم حرکت نمایند و در نتیجه زمانمندی توسعه مخدوش و رو به زوال می گذارد.

مهدی نوربخش، استاد دانشگاه هرسبورگ آمریکا، کشورها را به سه دسته بخش بندی می کند و معتقد است، گروه سوم «کشورهایی هستند که به دلایل مختلف ساختاری و ... از جهش عظیم عقب مانده اند. این کشورها آینده بسیار دشواری را در پیش روی خواهند داشت؛ بخاطر اینکه سرعت جهانی شدن در طول سی سال گذشته در ساختار سیاسی و اقتصادی بسیاری از کشورها تاثیر گذاشته است. عقب ماندن از این تاثیرات از آمادگی آن ها برای پیوستن به این جهش جدید به شدت کاسته است». میراث درخشان گذشته بسیاری از کشورهای توسعه یافته، اکنون افق آینده هنوز دست نیافتنی ایران ماست. باید هر چه زودتر قدم در راه توسعه بگذاریم، همین امروز هم خیلی دیر است. 

 

* یکی از نریشن های سریال تاریک (dark) از ساخته های نتفلیکس

۱۶ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۱۰
مهرداد کاظمیان
این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی عصر اترک منتشر شده است.

در یک عصر نه چندان دلچسب زمستانی برای خرید لوازم و وسایل منزل به بازار رفته بودم. بسیار شلوغ بود و رفت و آمد عجیبی در نبض بازار به راه افتاده بود. در همین حین صدای ناله و ضجه غریبی که از دوردست¬ها نزدیک می¬شد، توجه همگان را جلب می¬نمود. زنی جوان با نوزادی در آغوشش که معلوم نبود واقعا موجودی زنده باشد، از جمعیت تقاضای کمک می¬کرد اما آنچه برای من قابل توجه¬تر می¬نمود، بازخورد رفتار او در مادر و دختری بود که با سبد خرید به بازار آمده بودند و از ظاهر آن¬ها به نظر می¬رسید، از خانواده¬ای متوسط به بالا باشند. مادر دست خود را در کیفش برده بود و می¬خواست به زن بینوا کمک کند اما دختر جوان او که مرا به یاد آن شخصیت¬های قوی و منسجم اجتماعی در زندگی روزمره شهروندی و معتقد به اصول و عقایدی متمدنانه می¬انداخت، مانع از این کار می¬شد. در نهایت، مادر نتوانست در برابر گزاره¬های مستحکم دخترش مقاومت نماید. پول را به کیفش برگرداند و با چشمانی اشک آلود و صورتی متاثر گذر کرد و رفت. این اولین باری نبود که تردید و دو دلی را در رفتار یک شهروند و یک کنشگر اجتماعی دیده¬ام. همه ما با این دست موقعیت¬ها مواجه شده¬ایم: 1) گاهی وقت¬ها افرادی را در خیابان می¬بینیم که مشغول تکدی¬گری هستند و از ما درخواست کمک و اعانه می¬کنند و نمی¬دانیم آیا باید به او کمک کنیم یا با بی¬تفاوتی از کنار او بگذریم؟ آیا او واقعا یک نیازمند است یا فردی ست که به حرفه تکدی¬گری مشغول است؟ 2) اغلب اوقات که می¬خواهیم برای رفتن به مقصدی تاکسی بگیریم، ده¬ها مسافرکش شخصی برایمان بوق می¬زند و این پرسش در ذهن ما نقش می¬بندد که آیا درست است به جای تاکسی¬های مجوزدار، از این وسایل نقلیه استفاده کنیم؟ 3) بعضی وقت¬ها وسیله¬ای را به شدت نیاز داریم و اتفاقا آن را در بساط یک دستفروش می¬یابیم و لابد در اغلب موارد قیمتش نیز مناسب¬تر است؛ مردد می¬مانیم که آیا صحیح است از کسی که نه مالیات می¬پردازد، نه اجاره و نه نظارتی روی آن است، خرید کنیم؟ 4) در خیلی از جاهایی که نیاز به صف¬بندی دارد مثل پمپ بنزین، پمپ گاز، صف نانوایی و ...، با افرادی مواجه شده¬ایم که حقوق دیگران را ضایع می¬کنند و نوبت خود را رعایت نمی¬کنند و اتفاقا مسئول و یا متصدی آن محل نیز متوجه می¬شود و ما می¬مانیم که آیا باید به عنوان یک شهروند مسئولیت¬پذیر به او تذکر دهیم یا خیر؟ به شدت بر حق خود پای فشاریم و از آن دفاع کنیم یا خیر؟ اگر کنشگر، بر اساس قواعد و اصول شهروندی خود عمل کند و در موقعیت¬های اینچنینی به اصول خود پایبند باشد، باید هر روزه سطحی از درگیری و تنش روحی- روانی و گاه فیزیکی را در خود ببیند و اگر بر خلاف آن عمل کند، هر روزه نوعی عذاب وجدان را با خود به همراه دارد. تنش و درگیری متداوم، سطح اعتماد اجتماعی را کاهش می¬دهد و نوعی دیدگاه بدبینانه و نگاه مفید- انگل¬وار و یا گونه¬ای متمدن- بی-فرهنگ را در جامعه گسترش می¬دهد. همچنین، فرد اگر در بلند مدت سایر کنشگران را با خود همراه نبیند، احساس خواهد کرد در صحنه نقش¬آفرینی اجتماعی و شهروندی، یک بازنده تمام عیار بوده است و در نتیجه بعد از مدتی بی¬تفاوت خواهد شد. اگر کنشگر، قواعد و اصول خود را کنار بگذارد، از طرفی هر روزه طعم نوعی عذاب وجدان اجتماعی را خواهد چشید و باز در بلند مدت بی¬تفاوت خواهد شد و از جهتی دیگر به اقتصاد بومی- محلی ضرباتی جبران¬ناپذیر وارد نموده و در رشد و توسعه آسیب¬های اجتماعی و فرهنگی به صورت مستقیم و غیرمستقیم دخیل بوده است. اصولا وقتی نهادها، ادارات و سازمان¬های مسئول، از انجام ماموریت¬های خود در ایجاد ساختاری سالم و منسجم در برخورد و حذف اینگونه موقعیت¬ها باز می¬مانند، شهروند کنشگر باید بهایش را بپردازد. در این مواقع واژگانی چون فرهنگ¬سازی و ضرورت افزایش سطح آگاهی کنشگر خیلی باب می¬شود و مسئولین سازمان¬های مختلف مصاحبه¬هایی می¬کنند با این مضمون که باید سطح فرهنگ و آگاهی شهروندان در خصوص این موضوع خاص بالا رود تا بتوانند در این موقعیت¬ها به نحو صحیح عمل نمایند. خلا تمام استراتژی¬ها برای حل معضل، قواعد و مکانیسم¬های تنظیم¬گرانه، طراحی سازوکارها، مشوق¬ها و محرک¬ها، واکنش مسئولانه و راهکارهای ممکن و مطلوب، تمام قوانین سختگیرانه در برخورد با این موضوعات و ضمانت اجراهایی که باید وجود می¬داشت و ندارد، بر کنشگر بار می¬شود. در بسیاری از مواقع نیز کنشگر به عنوان مقصر اصلی شناخته می¬شود، با جملاتی اینچنین: «اگر مردم از دستفروش خرید نکنند، دستفروشی اینقدر باب نمی¬شود. اگر شهروندان به متکدیان کمک نکنند، اینقدر تکدی¬گری گسترش نمی¬یابد و ...». مثلا نگاهی به نحوه برخورد با بحران محیط زیست و بحران آب بیندازید. تمام در و دیوار شهر پر شده است از شعارهایی که به کنشگر القا می¬کند که شما در بحران پیش¬آمده مقصر بوده¬اید و حال باید آگاهی¬تان را بالا ببرید تا از بحران گذر کنیم. و این در حالی ست که در این موقعیت¬ها، سازمان¬های مربوطه در برخورد با این معضلات به نهایت استیصال نهادی و ساختاری رسیده¬اند و بهای سنگینش را باید کنشگر بپردازد و در صورت نهایت لطف به کنشگر، عدم هماهنگی بین دستگاه¬های مختلف در رابطه با موضوع خاص به عنوان مقصر اصلی شناخته می¬شود. در واقع، با این روش رفتار شهروندان با رانت اطلاعات کاذب و نوعی تقلیل-گرایی غیرمنصفانه به عنوان علت و راهکار معرفی می¬شود.
مهرداد کاظمیان