فضای اجتماعی

فضای اجتماعی

آنچه نوشته ام بیش از هر چیز دیگری درباره من خواهد گفت.

کانال ارتباطی:
kazemian.mehrdad@gmail.com

این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی عصر اترک منتشر شده است.

در یک عصر نه چندان دلچسب زمستانی برای خرید لوازم و وسایل منزل به بازار رفته بودم. بسیار شلوغ بود و رفت و آمد عجیبی در نبض بازار به راه افتاده بود. در همین حین صدای ناله و ضجه غریبی که از دوردست¬ها نزدیک می¬شد، توجه همگان را جلب می¬نمود. زنی جوان با نوزادی در آغوشش که معلوم نبود واقعا موجودی زنده باشد، از جمعیت تقاضای کمک می¬کرد اما آنچه برای من قابل توجه¬تر می¬نمود، بازخورد رفتار او در مادر و دختری بود که با سبد خرید به بازار آمده بودند و از ظاهر آن¬ها به نظر می¬رسید، از خانواده¬ای متوسط به بالا باشند. مادر دست خود را در کیفش برده بود و می¬خواست به زن بینوا کمک کند اما دختر جوان او که مرا به یاد آن شخصیت¬های قوی و منسجم اجتماعی در زندگی روزمره شهروندی و معتقد به اصول و عقایدی متمدنانه می¬انداخت، مانع از این کار می¬شد. در نهایت، مادر نتوانست در برابر گزاره¬های مستحکم دخترش مقاومت نماید. پول را به کیفش برگرداند و با چشمانی اشک آلود و صورتی متاثر گذر کرد و رفت. این اولین باری نبود که تردید و دو دلی را در رفتار یک شهروند و یک کنشگر اجتماعی دیده¬ام. همه ما با این دست موقعیت¬ها مواجه شده¬ایم: 1) گاهی وقت¬ها افرادی را در خیابان می¬بینیم که مشغول تکدی¬گری هستند و از ما درخواست کمک و اعانه می¬کنند و نمی¬دانیم آیا باید به او کمک کنیم یا با بی¬تفاوتی از کنار او بگذریم؟ آیا او واقعا یک نیازمند است یا فردی ست که به حرفه تکدی¬گری مشغول است؟ 2) اغلب اوقات که می¬خواهیم برای رفتن به مقصدی تاکسی بگیریم، ده¬ها مسافرکش شخصی برایمان بوق می¬زند و این پرسش در ذهن ما نقش می¬بندد که آیا درست است به جای تاکسی¬های مجوزدار، از این وسایل نقلیه استفاده کنیم؟ 3) بعضی وقت¬ها وسیله¬ای را به شدت نیاز داریم و اتفاقا آن را در بساط یک دستفروش می¬یابیم و لابد در اغلب موارد قیمتش نیز مناسب¬تر است؛ مردد می¬مانیم که آیا صحیح است از کسی که نه مالیات می¬پردازد، نه اجاره و نه نظارتی روی آن است، خرید کنیم؟ 4) در خیلی از جاهایی که نیاز به صف¬بندی دارد مثل پمپ بنزین، پمپ گاز، صف نانوایی و ...، با افرادی مواجه شده¬ایم که حقوق دیگران را ضایع می¬کنند و نوبت خود را رعایت نمی¬کنند و اتفاقا مسئول و یا متصدی آن محل نیز متوجه می¬شود و ما می¬مانیم که آیا باید به عنوان یک شهروند مسئولیت¬پذیر به او تذکر دهیم یا خیر؟ به شدت بر حق خود پای فشاریم و از آن دفاع کنیم یا خیر؟ اگر کنشگر، بر اساس قواعد و اصول شهروندی خود عمل کند و در موقعیت¬های اینچنینی به اصول خود پایبند باشد، باید هر روزه سطحی از درگیری و تنش روحی- روانی و گاه فیزیکی را در خود ببیند و اگر بر خلاف آن عمل کند، هر روزه نوعی عذاب وجدان را با خود به همراه دارد. تنش و درگیری متداوم، سطح اعتماد اجتماعی را کاهش می¬دهد و نوعی دیدگاه بدبینانه و نگاه مفید- انگل¬وار و یا گونه¬ای متمدن- بی-فرهنگ را در جامعه گسترش می¬دهد. همچنین، فرد اگر در بلند مدت سایر کنشگران را با خود همراه نبیند، احساس خواهد کرد در صحنه نقش¬آفرینی اجتماعی و شهروندی، یک بازنده تمام عیار بوده است و در نتیجه بعد از مدتی بی¬تفاوت خواهد شد. اگر کنشگر، قواعد و اصول خود را کنار بگذارد، از طرفی هر روزه طعم نوعی عذاب وجدان اجتماعی را خواهد چشید و باز در بلند مدت بی¬تفاوت خواهد شد و از جهتی دیگر به اقتصاد بومی- محلی ضرباتی جبران¬ناپذیر وارد نموده و در رشد و توسعه آسیب¬های اجتماعی و فرهنگی به صورت مستقیم و غیرمستقیم دخیل بوده است. اصولا وقتی نهادها، ادارات و سازمان¬های مسئول، از انجام ماموریت¬های خود در ایجاد ساختاری سالم و منسجم در برخورد و حذف اینگونه موقعیت¬ها باز می¬مانند، شهروند کنشگر باید بهایش را بپردازد. در این مواقع واژگانی چون فرهنگ¬سازی و ضرورت افزایش سطح آگاهی کنشگر خیلی باب می¬شود و مسئولین سازمان¬های مختلف مصاحبه¬هایی می¬کنند با این مضمون که باید سطح فرهنگ و آگاهی شهروندان در خصوص این موضوع خاص بالا رود تا بتوانند در این موقعیت¬ها به نحو صحیح عمل نمایند. خلا تمام استراتژی¬ها برای حل معضل، قواعد و مکانیسم¬های تنظیم¬گرانه، طراحی سازوکارها، مشوق¬ها و محرک¬ها، واکنش مسئولانه و راهکارهای ممکن و مطلوب، تمام قوانین سختگیرانه در برخورد با این موضوعات و ضمانت اجراهایی که باید وجود می¬داشت و ندارد، بر کنشگر بار می¬شود. در بسیاری از مواقع نیز کنشگر به عنوان مقصر اصلی شناخته می¬شود، با جملاتی اینچنین: «اگر مردم از دستفروش خرید نکنند، دستفروشی اینقدر باب نمی¬شود. اگر شهروندان به متکدیان کمک نکنند، اینقدر تکدی¬گری گسترش نمی¬یابد و ...». مثلا نگاهی به نحوه برخورد با بحران محیط زیست و بحران آب بیندازید. تمام در و دیوار شهر پر شده است از شعارهایی که به کنشگر القا می¬کند که شما در بحران پیش¬آمده مقصر بوده¬اید و حال باید آگاهی¬تان را بالا ببرید تا از بحران گذر کنیم. و این در حالی ست که در این موقعیت¬ها، سازمان¬های مربوطه در برخورد با این معضلات به نهایت استیصال نهادی و ساختاری رسیده¬اند و بهای سنگینش را باید کنشگر بپردازد و در صورت نهایت لطف به کنشگر، عدم هماهنگی بین دستگاه¬های مختلف در رابطه با موضوع خاص به عنوان مقصر اصلی شناخته می¬شود. در واقع، با این روش رفتار شهروندان با رانت اطلاعات کاذب و نوعی تقلیل-گرایی غیرمنصفانه به عنوان علت و راهکار معرفی می¬شود.