فضای اجتماعی

فضای اجتماعی

آنچه نوشته ام بیش از هر چیز دیگری درباره من خواهد گفت.

کانال ارتباطی:
kazemian.mehrdad@gmail.com

جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ب.ظ

استیصال نظام تدبیر: بی اعتمادی انباشته

چندین سال پیش، حوالیِ نوروز، زمانی که برای سفر وارد جاده ها شدم، کنشِ ارتباطیِ بدیعی بین راننده ها شکل گرفته بود. قاعده کنش از این قرار بود، اگر در جاده راننده ای با پلیس راهنمایی و رانندگی مواجه می شد، به محض اینکه از آن موقعیت عبور می کرد با دو چراغ ممتد و حرکات دست به شکل آژیر پلیس، به راننده هایِ رو به رو می فهماند که کمی بعد با پلیس مواجه خواهند شد و بنابراین باید قوانین (معمولا بستن کمربند، سرعت و سبقت مجاز) را رعایت کنند تا جریمه نشوند. این مکانیسم ارتباطی برای سرنشینان خودرو نیز جالب توجه بود و آن ها نیز با ذوق و شوق به همراه راننده در این فرایند ارتباطی مشارکت می کردند. این موقعیت برای مدت ها ادامه داشت و در کل جاده های کشور اجرا می شد و هنوز هم بیش و کم در جریان است. بعدها با چند افسر پلیس و مربی آموزشگاه رانندگی که صحبت می کردم، اذعان داشتند، هنگامی که در جاده با لباس و اتومبیل شخصی رانندگی می کردند، در طول مسیر به صورت غیرواقعی قاعده را اجرا می نمودند تا به تدریج صحت و سقم این مکانیسم ارتباطی فرو ریزد. من برای آن ها استدلال کردم که فارغ از زمینه شکل گیری این مکانیسم ارتباطی و نتیجه آن (دور زدن راهنمایی و رانندگی)، نوعی اعتماد اجتماعی در جاده های کشور بین مردم شکل گرفته است که قطعا خسران های شکستن آن در دراز مدت بیشتر از زیانی ست که به راهنمایی و رانندگی در کوتاه مدت می رسد. چالشی چون افول اعتماد اجتماعی، ارزش آن را داشت که نظام تدبیر، مسأله و راهِ حل مسأله را تا این حد ساده نبیند و بسته ای از راهکارهای سیاست گذارانه با پشتوانه علمی را پی ریزی کند تا هم مشکل مرتفع گردد و هم به اعتماد اجتماعی خدشه ای وارد نشود. نمی دانم در آن زمان نظام سیاست گذاری سطح کلانِ راهنمایی و رانندگی این تصمیم را گرفته بود یا کنشگران سطح پایین تر خود به این راهکار رسیده بودند. در هر صورت، به سیستمی که خودسرها در چنین مسأله مهمی بتوانند اینگونه تأویل، تفسیر و تصمیم گیری نمایند نیز نقد وارد است. این نمونه ای از پیکره نظام سیاست گذاری کشور است.

نظام تدبیر و سیاست گذاری، در کلیه شئون خود در برابر مسائلی بسیار پیچیده به راهکارهایِ دم دستی اتکا می کند. عدم انسجام در نظام تصمیم گیری و عدم اعتماد بدنه پایین تر به سطوح بالاتر، کنشگری خودسرانه را نیز رواج داده است. بدنه مدیریتی کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند تربیت سیاست گذاران و گردش نخبگان می باشد. همین نقصان ها در نظام سیاست گذاری، امروز بی اعتمادی را در سطوح مختلف اجتماعی رواج داده است. خطاهای استراتژیک کوچک و تدریجی توسط انسان هایی که به اشتباه جایگاه های بزرگ را اشغال کرده اند (که البته شاید در سطح عاملیت آدم های خوب و خیرخواهی باشند)، اکنون سطح بالایی از بی اعتمادی انباشته را رقم زده است که حالا دامان نهادهای کلان را فرا گرفته است. حواشی زلزله کرمانشاه نمود واقعی و هشداردهنده این نوع از بی اعتمادی ست که طی سال های متوالی، اندک اندک رشد و نمو داشته است. نظام تدبیر کشور صرفا آدم خوب نمی خواهد، آدمی می خواهد که به معنای واقعی کلمه سیاست گذار باشد و البته خوب.

 

۹۶/۰۹/۰۳