فضای اجتماعی

فضای اجتماعی

آنچه نوشته ام بیش از هر چیز دیگری درباره من خواهد گفت.

کانال ارتباطی:
kazemian.mehrdad@gmail.com

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

روند زندگی روزانه، فرد شهرنشین را در معرض فضاهایی با صورت های اجتماعی متعددی از کنش متقابل انسان ها قرار می دهد. این صورت های کنش، اغلب با آنچه ایده آل است، متفاوت می باشد. بدین ترتیب، گاهی در تجربه زیسته خود با این تناقض آشنا و در عین حال بیگانه مواجه می شویم که: «این نوع کنشگری در موقعیتی خاص، با اصول کلی من متفاوت است». اصول کلی هر فرد، می تواند صورت های روابط را جرح و تعدیل کند اما همواره به راحتی نخواهد توانست آن ها را تغییر دهد. اینجاست که انواع صور حاکم بر روابط و کنش های اجتماعی، علی رغم میل ما، بر ما تحمیل می شود و کمیت و کیفیت تبعیت ما از آن ها، بسته به عواملی، متفاوت است. یکی از این فضاها که حالا صور رفتاری خاص خود را دارد، مناسبات رانندگی در فضای خیابان های شهر است. زنان در کنار مردان به عنوان بخشی از بازیگران این فضا به کنشگری مشغول اند. برخی از صورت های اجتماعی کنش که در رابطه با زنان بر این فضا حاکم شده است عبات اند از:

1- اگر شما مرد هستید و راننده جلویی یا کنار شما زن است، شما حق دارید به سرعت از او سبقت بگیرید.

2- اگر شما مرد هستید، یک راننده زن حق ندارد از شما سبقت بگیرد و اگر سبقت گرفت، شما حق دارید به سرعت و با استفاده از هر روشی آن را جبران نمایید.

3- این تصور وجود دارد و گاه به کلام نیز می آید که زنان نمی توانند، مهارت های رانندگی را به خوبی انجام دهند. مثلا آن ها نمی توانند خودروی خود را به درستی و با فاصله مناسب پارک کنند. بنابراین، اگر خودرویی به طرز عجیبی بد پارک شده بود، این تصور به ذهن می آید که راننده آن زن بوده است.

4- اگر به هنگام رانندگی، اشتباهی از سوی یک کنشگر زن رخ داد، شما می توانید به او بخندید و متلک و کنایه بگویید. مثلا بگویید برو پشت ماشین لباس شویی خانه ات بنشین و ...

5- هنگامی که یک راننده زن با یک راننده مرد تصادف می کند، بدون شک زن مقصر اصلی می باشد. همچنین، حق دارید به هنگام تصادف، فیلم یا عکس حالت عجیب خودرویی که راننده زن داشته است، در فضای مجازی منتشر کنید تا موجبات شادی همگان فراهم شود.

6- کسی که از شما فاصله دارد و بد رانندگی می کند، به طوریکه نمی توانید مردانگی یا زنانگی او را تشخیص دهید، حق دارید به راحتی حدس بزنید که راننده اش زن است.

به شخصه گاهی از صورت های اجتماعی کنشی که در بالا ذکر شد، تبعیت کرده ام. اما نکته مهم این است که اغلب این صورت ها مبنایی در واقعیت نداشته اند. به عنوان مثال، آمارها نشان می دهد میزان تخلفات رانندگی زنان، کمتر از مردان است. در تصادفات رخ داده نیز زنان بیشتر به صورت سرنشین در خودرو حضور داشته اند. به هر حال، صور اجتماعی کنش های روزمره زندگی، هر لحظه بر ما تحمیل می شود و با این حال خیلی از جوامع و مردمان آن در شرایط حساس تاریخی نشان داده اند که هیچگونه تعهد ابدی در خصوص وفاداری به صورت های غیرمنطقی و به دور از واقعیت کنش نداشته و نخواهند داشت.

 

پی نوشت:

1- روزهای نارنجی، با همه کارزارهای گوناگون برای طراحی و اجرای مکانیسم هایی برای پایان دادن به خشونت علیه زنان، در حال سپری شدن است. خشونتی که در فضاهای شهری امروز دیگر نمی توان آن را به انواع فیزیکی و ضروت پرداختن و دغدغه داشتن درباره آن را به روزهای صرفا نارنجی تقلیل داد.

2- در خشونت هایی که به صورت های مختلف علیه زنان رخ می دهد، نمی توان مقصران اصلی را صرفا کنشگران مرد دانست و با آن ها به مبارزه پرداخت. بلکه عامل اصلی خشونت، صور اجتماعی مردانه است که قواعد آن شاید برای کنشگران مرد نیز الزام آور باشد.

3- واقعیت این است که مناسبات خشن و زمخت حاکم بر فضای رانندگی، امروز برای بسیاری از مردان نیز به شدت مردانه، خشن و آزاردهنده است.

مهرداد کاظمیان

چند روز است که بجنورد مرکز استان خراسان شمالی، معمولا دمای زیر صفر (حتی تا 16 درجه زیر صفر) را تجربه می کند. در زندگی روزمره خود در این روزهای خیلی سرد، جمله ای را بارها از راننده تاکسی، همکار، همسایه، بقال، نانوا و ... شنیده ام که گویی به صورت یک شبه هیستری جمعی کل شهر را فرا گرفته است و آن این توصیه است که «شب هنگام، قبل از خوابیدن، شیر آب منزل را کمی باز بگذارید تا لوله های آبی که در حیاط و محوطه باز ساختمان در معرض سرمای شدید هستند، یخ نزنند و آب تان قطع نشود». این موضوع به ظاهر ساده چند مسأله مهم به ذهن متبادر می کند:

1- چرا نظام مهندسی نتوانسته راهکاری به هنگام طراحی و ساخت بنا، برای حل این مشکل شهروندان بجنورد و بسیاری از مناطق سرد کشور (که هر ساله تکرار می شود) ، بیابد؟

2- چرا مردمی که به فکر قطع نشدن آب مصرفی شان در کوتاه مدت هستند، نمی توانند به کم آبی در آینده بیاندیشند؟

3- چرا این گفتمان و عمل اجتماعی فراگیر، در خصوص اصلاح الگوی مصرف در زمان های دیگر رخ نمی دهد؟

4- برای یک مجتمع آپارتمانی، با خریدن حدود 9000 تومان پشم شیشه، مشکل یخ زدگی لوله های محوطه ساختمان برطرف می شود. چرا برای جلوگیری از اتلاف منابع کشور، این حساسیت و دغدغه برای فکر کردن به راهکارهای جایگزین وجود ندارد؟

مهرداد کاظمیان
این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی عصر اترک منتشر شده است.

در یک عصر نه چندان دلچسب زمستانی برای خرید لوازم و وسایل منزل به بازار رفته بودم. بسیار شلوغ بود و رفت و آمد عجیبی در نبض بازار به راه افتاده بود. در همین حین صدای ناله و ضجه غریبی که از دوردست¬ها نزدیک می¬شد، توجه همگان را جلب می¬نمود. زنی جوان با نوزادی در آغوشش که معلوم نبود واقعا موجودی زنده باشد، از جمعیت تقاضای کمک می¬کرد اما آنچه برای من قابل توجه¬تر می¬نمود، بازخورد رفتار او در مادر و دختری بود که با سبد خرید به بازار آمده بودند و از ظاهر آن¬ها به نظر می¬رسید، از خانواده¬ای متوسط به بالا باشند. مادر دست خود را در کیفش برده بود و می¬خواست به زن بینوا کمک کند اما دختر جوان او که مرا به یاد آن شخصیت¬های قوی و منسجم اجتماعی در زندگی روزمره شهروندی و معتقد به اصول و عقایدی متمدنانه می¬انداخت، مانع از این کار می¬شد. در نهایت، مادر نتوانست در برابر گزاره¬های مستحکم دخترش مقاومت نماید. پول را به کیفش برگرداند و با چشمانی اشک آلود و صورتی متاثر گذر کرد و رفت. این اولین باری نبود که تردید و دو دلی را در رفتار یک شهروند و یک کنشگر اجتماعی دیده¬ام. همه ما با این دست موقعیت¬ها مواجه شده¬ایم: 1) گاهی وقت¬ها افرادی را در خیابان می¬بینیم که مشغول تکدی¬گری هستند و از ما درخواست کمک و اعانه می¬کنند و نمی¬دانیم آیا باید به او کمک کنیم یا با بی¬تفاوتی از کنار او بگذریم؟ آیا او واقعا یک نیازمند است یا فردی ست که به حرفه تکدی¬گری مشغول است؟ 2) اغلب اوقات که می¬خواهیم برای رفتن به مقصدی تاکسی بگیریم، ده¬ها مسافرکش شخصی برایمان بوق می¬زند و این پرسش در ذهن ما نقش می¬بندد که آیا درست است به جای تاکسی¬های مجوزدار، از این وسایل نقلیه استفاده کنیم؟ 3) بعضی وقت¬ها وسیله¬ای را به شدت نیاز داریم و اتفاقا آن را در بساط یک دستفروش می¬یابیم و لابد در اغلب موارد قیمتش نیز مناسب¬تر است؛ مردد می¬مانیم که آیا صحیح است از کسی که نه مالیات می¬پردازد، نه اجاره و نه نظارتی روی آن است، خرید کنیم؟ 4) در خیلی از جاهایی که نیاز به صف¬بندی دارد مثل پمپ بنزین، پمپ گاز، صف نانوایی و ...، با افرادی مواجه شده¬ایم که حقوق دیگران را ضایع می¬کنند و نوبت خود را رعایت نمی¬کنند و اتفاقا مسئول و یا متصدی آن محل نیز متوجه می¬شود و ما می¬مانیم که آیا باید به عنوان یک شهروند مسئولیت¬پذیر به او تذکر دهیم یا خیر؟ به شدت بر حق خود پای فشاریم و از آن دفاع کنیم یا خیر؟ اگر کنشگر، بر اساس قواعد و اصول شهروندی خود عمل کند و در موقعیت¬های اینچنینی به اصول خود پایبند باشد، باید هر روزه سطحی از درگیری و تنش روحی- روانی و گاه فیزیکی را در خود ببیند و اگر بر خلاف آن عمل کند، هر روزه نوعی عذاب وجدان را با خود به همراه دارد. تنش و درگیری متداوم، سطح اعتماد اجتماعی را کاهش می¬دهد و نوعی دیدگاه بدبینانه و نگاه مفید- انگل¬وار و یا گونه¬ای متمدن- بی-فرهنگ را در جامعه گسترش می¬دهد. همچنین، فرد اگر در بلند مدت سایر کنشگران را با خود همراه نبیند، احساس خواهد کرد در صحنه نقش¬آفرینی اجتماعی و شهروندی، یک بازنده تمام عیار بوده است و در نتیجه بعد از مدتی بی¬تفاوت خواهد شد. اگر کنشگر، قواعد و اصول خود را کنار بگذارد، از طرفی هر روزه طعم نوعی عذاب وجدان اجتماعی را خواهد چشید و باز در بلند مدت بی¬تفاوت خواهد شد و از جهتی دیگر به اقتصاد بومی- محلی ضرباتی جبران¬ناپذیر وارد نموده و در رشد و توسعه آسیب¬های اجتماعی و فرهنگی به صورت مستقیم و غیرمستقیم دخیل بوده است. اصولا وقتی نهادها، ادارات و سازمان¬های مسئول، از انجام ماموریت¬های خود در ایجاد ساختاری سالم و منسجم در برخورد و حذف اینگونه موقعیت¬ها باز می¬مانند، شهروند کنشگر باید بهایش را بپردازد. در این مواقع واژگانی چون فرهنگ¬سازی و ضرورت افزایش سطح آگاهی کنشگر خیلی باب می¬شود و مسئولین سازمان¬های مختلف مصاحبه¬هایی می¬کنند با این مضمون که باید سطح فرهنگ و آگاهی شهروندان در خصوص این موضوع خاص بالا رود تا بتوانند در این موقعیت¬ها به نحو صحیح عمل نمایند. خلا تمام استراتژی¬ها برای حل معضل، قواعد و مکانیسم¬های تنظیم¬گرانه، طراحی سازوکارها، مشوق¬ها و محرک¬ها، واکنش مسئولانه و راهکارهای ممکن و مطلوب، تمام قوانین سختگیرانه در برخورد با این موضوعات و ضمانت اجراهایی که باید وجود می¬داشت و ندارد، بر کنشگر بار می¬شود. در بسیاری از مواقع نیز کنشگر به عنوان مقصر اصلی شناخته می¬شود، با جملاتی اینچنین: «اگر مردم از دستفروش خرید نکنند، دستفروشی اینقدر باب نمی¬شود. اگر شهروندان به متکدیان کمک نکنند، اینقدر تکدی¬گری گسترش نمی¬یابد و ...». مثلا نگاهی به نحوه برخورد با بحران محیط زیست و بحران آب بیندازید. تمام در و دیوار شهر پر شده است از شعارهایی که به کنشگر القا می¬کند که شما در بحران پیش¬آمده مقصر بوده¬اید و حال باید آگاهی¬تان را بالا ببرید تا از بحران گذر کنیم. و این در حالی ست که در این موقعیت¬ها، سازمان¬های مربوطه در برخورد با این معضلات به نهایت استیصال نهادی و ساختاری رسیده¬اند و بهای سنگینش را باید کنشگر بپردازد و در صورت نهایت لطف به کنشگر، عدم هماهنگی بین دستگاه¬های مختلف در رابطه با موضوع خاص به عنوان مقصر اصلی شناخته می¬شود. در واقع، با این روش رفتار شهروندان با رانت اطلاعات کاذب و نوعی تقلیل-گرایی غیرمنصفانه به عنوان علت و راهکار معرفی می¬شود.
مهرداد کاظمیان