فضای اجتماعی

فضای اجتماعی

آنچه نوشته ام بیش از هر چیز دیگری درباره من خواهد گفت.

کانال ارتباطی:
kazemian.mehrdad@gmail.com

من بعد از مصاحبه ریاست سازمان صدا و سیما در مورد ملاحظات انتخاباتی متنی برای یکی از خبرگزاری ها نوشته بودم. از آنجا که چندین روز گذشته و فکر می کنم از انتشار آن منصرف شده اند، آن را در اینجا منتشر می کنم.


چند روز پیش مصاحبه ای از ریاست رسانه ملی در خصوص فضای انتخاباتی در خبرگزاری صدا و سیما منتشر شده است. قصد دارم از محتوای مصاحبه برای طرح چند مسأله در رابطه با در اختیار قرار دادن آنتن رسانه ملی برای تبلیغات آموزشگاه ها و موسسات کنکوری، استفاده کنم. لذا ابتدا مصاحبه مذکور را در موارد ذیل خلاصه کرده ام:

  پوشش گسترده اقدامات دولت یازدهم در حالی انجام شده است که صدا و سیما در سخت ترین شرایط مالی قرار دارد.

  آنتن رسانه ملی در سال 95 در بهترین زمان، به طور متوسط، روزانه 21 ساعت در اختیار مسئولان اجرایی کشور بوده است. ضمن آن که وزرای دولت نیز، به طور متوسط، روزانه 6 ساعت آنتن رسانه ملی را در اختیار داشته اند.

  با توجه به ورود به فضای انتخاباتی و شروع ثبت نام کاندیداها منطق حکم می کند، صدا و سیما برای حفظ عدالت رسانه ای در انعکاس و پخش برنامه های دولت ملاحظاتی را تا پایان انتخابات در نظر بگیرد.

  در نظرسنجی های دقیق صدا و سیما در شش ماه گذشته، اشتغال اولویت اصلی مردم بوده است. صدا و سیما به پیگیری مطالبات و مشکلات مردم ادامه خواهد داد.

 

از آنجا که با توجه به ساختار اداری حال حاضر کشور، صحبت های ریاست سازمان صدا و سیما احتمالا بر سیاست گذاری ها و خط مشی های سازمانی رسانه ملی تأثیر به سزایی دارد، می توان مصاحبه ایشان را جدی گرفت، مورد بررسی قرار داد و به راحتی از آن نگذشت. بر این اساس، با توجه به صحبت های ایشان به مسائلی به شرح ذیل اشاره می کنم:

1- همانطور که ایشان اشاره می کنند، صدا و سیما در سخت ترین شرایط مالی قرار دارد. آیا همین شرایط سخت مالی به رسانه ملی مجوز می دهد، تا به هر قیمتی آنتن خود را برای تبلیغات در اختیار آموزشگاه ها و موسسات کنکوری قرار دهد؟ تبلیغات کرم حلزون، چای فلان مارک، برنج فلان شخص  و ... با ویترین های قرعه کشی مناقشه برانگیز، کفایت نمی کند؟ آیا شرایط بد اقتصادی می تواند چراغ سبزی برای به بازی گرفتن سرنوشت بازیگران اصلی توسعه آینده این مرز و بوم باشد؟

2- با دقت اشاره کرده اند، آنتن رسانه ملی در سال 95 در بهترین زمان ها، به چه میزان در اختیار دولت و دولتی ها قرار گرفته است. من به عنوان کسی که در حوزه آموزش و پرورش علاقه پژوهشی دارد،  تقاضا می کنم صدا و سیما همچنین اعلام کند، چه میزان زمان در اختیار آموزشگاه ها و موسسات کنکوری قرار داده است؟ قطعا این آمار و اطلاعات می تواند به عنوان داده های اطلاعاتی در تبیین مسائل و مشکلات آموزش و پرورش، برای پژوهشگران این حوزه مفید باشد.

3- با توجه به نزدیکی انتخابات بنا به حکم منطق اعلام کرده اند صدا و سیما در پوشش برنامه ها و فعالیت های دولت ملاحظاتی را در نظر خواهد گرفت. بدین ترتیب، تضمین فضای سالم انتخابات آینده، رسانه ملی را مجاب کرده است تا ملاحظاتی در روند پخش برنامه ها در نظر گیرد. آیا تضمین سلامت آینده توسعه کشور حکم نمی کند رسانه ملی در رابطه با تبلیغات کانون ها و موسسات کنکوری، ملاحظاتی را در نظر گیرد؟ تقریبا تمامی صاحب نظران حوزه تعلیم و تربیت به اتفاق معتقدند که مافیای موسسات و آموزشگاه های کنکور به شدت ضد توسعه و مخرب است. آیا صدا و سیما به عنوان سازمانی مؤثر در تاثیر گذاری زیاد بر افکار عمومی نمی بایست مناسبات آینده توسعه کشور را مبنای سیاست گذاری قرار دهد؟

4- اعلام کرده اند، صدا و سیما در نظرسنجی های خود به این نتیجه رسیده که اشتغال اولویت اصلی مردم است. سیاست گذاری های دولتی در ایجاد اشتغال بسیار مهم و جدی می باشند اما آیا این تمام ماجراست؟ من قبلا در مقاله ای اشاره و بحث کرده ام خروجی های نظام تست زنی، کنکور و موسسات کنکوری، انسان هایی بی اثر برای نیل به توسعه و اشتغال پایدار خواهند شد. آیا صدا و سیما در حالیکه پیگیر مطالبات و مشکلات مردم می باشد، نسبت به اشتغال پایدار در برنامه ریزی های بلند مدت بی تفاوت است؟

۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۳۲
مهرداد کاظمیان

مدتی قبل که استادم در رابطه با ساختاری بودن پوپولیست در کشور سخن می گفت، فکر نمی کردم که عوام فریبی به این سرعت بازگشت پذیر باشد، هر چند ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید در ایلات متحده ناقوس خطر را به صدا در آورد. حالا در بهار 96 کار به جایی رسیده است که هر کدام از دو قطبی های سیاسی کشور بیش از آنکه دغدغه آرایش انتخاباتی رقیب داشته باشند، باید دل نگران بازگشت تیم عوام فریب بوده و دست به دامان امید برای رد صلاحیت مهره احمدی نژاد توسط شورای نگهبان شوند. اما نکته مهم تر این است که اگر 8 سال پیش با پدیده ای رو به رو بودیم که «در چشم زُل می زد و دروغ می گفت»، امروزِ روز با قشری مواجه ایم که از این زُل زدن، دروغ گفتن و استیصال دو قطبی های سیاسی کشور حظ وافر می برد.

 

پی نوشت

1- شفافیت و جریان آزاد اطلاعات در مطبوعات شاید می توانست رجعت سریع پوپولیست را به تعویق اندازد. سهل گیری و مصلحت اندیشی ها در عدم افشای زیان ها و آسیب های بلند مدت سیاست های دولت مهرورز، ما را به اینجا رسانده است. نقد عریان و خشن، بازگشت پوپولیسم در قالب های پیشین را سخت می نمود.

2- گرچه رشد پوپولیسم محصول بی اعتمادی گسترده توده ها به نخبگان سیاسی می باشد. اما واقعیت این است که این روزها، قشر شناوری که به اصلاح طلبان نزدیک بوده و در پیروزی آنان موثرند نیز از نخالگان، کاسب کاران و منفعت طلبان سیاسی به ستوه آمده اند. رفتار انتخاباتی خنثی آنان می تواند بستری مناسب برای رشد و نمو عوام فریبی فراهم نماید.

3- در صورتی که به هر دلیل مهره پوپولیست ها وارد کارزار انتخاباتی نشود و دولت روحانی نیز به رسم پیشین دو دوره ای باشد، باز می توان از همین حالا برای انتخابات بعدی چشم انتظار نمایش قدرت پوپولیست ها بود. پدیده ای که زُل می زند، دروغ می گوید و مستمر سایه ویرانی بر مملکت می گستراند.

۲۰ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۵۴
مهرداد کاظمیان

این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی عصر اترک منتشر شده است.


به من پیشنهاد شده بود مقاله ای را که قبلا در رابطه با مکان یابی، ارزیابی تأثیرات اجتماعی و محیط زیستی اقدامات توسعه ای بجنورد (پروژه های کارخانه بیوکمپوست و تقاطع غیر هم سطح 19 مهر) برای خبرگزاری عصر اترک نوشته بودم، با فرمت مقالات شبکه مطالعات سیاست گذاری عمومی (شمس) بازنویسی و به صورت متنی سیاستی منتشر نمایم. در آن مقاله آمارها و اعداد و ارقامی ارائه شده بود که برای تولید متنی سیاستی می بایست از منابعی دقیق و دست اول بازیابی و بازنویسی می شد. زمان زیادی صرف کردم تا به منظور جمع آوری داده هایی دقیق به طرح توجیهی، مطالعات مکان یابی و یا پیوست های فرهنگی، اجتماعی و محیط زیستی پروژه های مذکور دست یابم. اما متاسفانه در تلاشی یأس آور تنها دو نتیجه محتمل عایدم شد: 1- یا چنین چیزهایی اصلا وجود نداشته است. 2- و یا نباید و یا نمی توانست در اختیار من قرار گیرد. این در حالیست که من نه تنها به عنوان یک پژوهشگر اجتماعی بلکه به عنوان یک شهروند حق داشتم به اطلاعات پروژه هایی که بر زندگی روزمره ام تأثیرگذار است، دسترسی داشته باشم. عدم دسترسی شهروندان به آمارها، اطلاعات و طرح های توجیهی اقدامات عمرانی و توسعه ای می تواند بسیار آسیب زا باشد و به شدت سرمایه اجتماعی و مشارکت آنان را معلق نماید.

در واقع، شفافیت اطلاعات (Transparency) یکی از شاخص های ادبیات حکمرانی خوب (Good Governance) در نیل به توسعه همه جانبه می باشد. شفافیت اطلاعات در طراحی و اجرای اقدامات توسعه ای به معنی جریان آزاد اطلاعات و قابلیت دسترسی سهل و آسان به آن برای تمامی ذی نفعان مربوطه است. اطلاعات باید به اندازه کافی و به صورت قابل فهم در دسترس باشند و از طرف دیگر اتخاذ تصمیمات و اجرای آن ها با مشارکت ذینفعان صورت گیرد. از جهتی دیگر، همچنین به منظور اینکه ساختار زندگی روزمره بیش از آنکه متأثر از رخدادها باشد، به قول جامعه شناس فرانسوی امیل دورکهایم، به تجویز درمان های علمی برای مسائل اجتماعی تن در دهد، باید اطلاعات اقدامات توسعه ای به صورت شفاف به بوته نقد و بررسی پژوهشگران و متخصصان درآید. این نه یک پیروی بدون قید و شرط از الگوها و نظریه های حکمرانی غربی بلکه مداخله منطق و خرد در روند برنامه ریزی، تصمیم سازی و استفاده از ظرفیت سرمایه اجتماعی و مشارکت مردم می باشد. به عنوان نمونه، امروزه در حوزه اقدامات محیط زیستی، بسیاری از روش ها و ابزارهای برنامه ریزی محیط زیستی برای حصول مناطق و محلاتی پایدارتر به سوی تهیه طرح ها در مقیاس محلی گرایش یافته اند. چنین دیدگاه های برنامه ریزی، بر این باور هستند که تدوین سیاست گذاری ها و طرح های خوب با استفاده از مشارکت جامعه محلی امکان پذیر می گردد. بدین ترتیب، در اینگونه برنامه ها که «برنامه ریزی محیط زیستی محلی» (Local Environmental Planning) خوانده می شود، شناخت ویژگی های جامعه محلی و راهکارهای جلب مشارکت هر چه بیشتر آن ها بسیار ضرورت می یابد. در دو دهه اخیر طرح های محیط زیستی محلی به عنوان یکی از کارآمدترین ابزارها برای تأمین چنین نیازهایی شناخته شده است. برنامه ریزی بومی یا محلی در وهله اول جلب اعتماد و مشارکت شهروندان و افزایش سرمایه اجتماعی آنان را می طلبد و در این گام مهمترین مقوله، شفافیت اطلاعات اقدامات توسعه ای می باشد. مشارکت مردمی، یعنی همراهی کسانی که امر سیاست گذاری توسعه بر نحوه زندگی آنان تأثیر می گذارد. مشارکت بهره برداران و ذینفعان توسعه کلید موفقیت هر اقدامی است که به منظور نیل به توسعه انجام می گیرد. البته باید توجه داشت که مداخله مردم در چنین فرایند پیچیده ای، به صورت خود به خودی به وقوع نخواهد پیوست بلکه فعال ترین نوع مشارکت مردم در برنامه ریزی، در جوامعی دیده می شود که فرایند و شیوه های مداخله آن ها در تدوین طرح ها مورد توجه قرار گرفته و به دقت سازمان دهی شده باشد.

 

پی نوشت

الف- شفافیت اطلاعات، تعالی سرمایه اجتماعی شهروندان و در نهایت جلب مشارکت بومی- محلی آنان در روند طراحی و اجرای اقدامات توسعه ای بدون شک فرایندی بسیار سخت، پیچیده و زمان بر است. این فرایند، اقدامات عمرانی بزرگ را که در صورت تأمین بودجه به سرعت آغاز، اجرا و پایان می گیرند و برای عده ای منافع، گزارش عملکرد و در نتیجه جذب آراء در انتخابات به همراه دارد، به صورت تعلیق در می آورد اما باید به این نکته توجه داشت که برای حکمرانان خوب (در اینجا مسئولان، برنامه ریزان و سیاست گذاران شهری) وزنه اقدامات تمام شده پر عیب و نقص، کمتر از وزنه اقدامات ناتمامی ست که به صورت علمی، با شفافیت کامل اطلاعات و با جلب مشارکت شهروندان به پیش می رود و با دقت، کار سخت و صرف زمان بسیار به اتمام می رسد.

ب- برگزاری انتخابات پنجمین دوره شوراهای شهر و روستا نزدیک است. به زودی فضای شهری مملو از تبلیغات پر زرق و برق کاندیدایی می شود که می خواهد به شهروند القاء کند، این تنها معیار رأی دادن است. در کنار شور و هیجان و پویایی ایجاد شده در فضای انتخابات در جلسات تبلیغاتی کاندیداها می توان این سوألات را از آنان پرسید که 1- آیا به شفافیت اطلاعات و دسترسی شهروندان به آمار و ارقام، طرح های توجیهی و پیوست های فرهنگی، اجتماعی و محیط زیستی اقدامات شهری که بر روی زندگی روزمره آنان موثر است، اعتقادی دارند؟ 2- چه مکانیسم هایی برای تحقق این شاخص مهم در نیل به توسعه پایدار شهری طراحی کرده اند؟ به عنوان نمونه در شهر بجنورد، چگونه اطلاعات اقدامات توسعه ای و پروژه هایی چون کارخانه بیوکمپوست، تقاطع غیر هم سطح 19 مهر، پارکینگ بزرگ طبقاتی بجنورد، کنارگذر شمالی و جنوبی، مکان یابی فرودگاه، گورستان و .... را در اختیار شهروندان قرار می دهند؟ 3- چه مکانیسمی برای جلب مشارکت مردم در تصمیم گیری و تصمیم سازی طراحی و اجرای پروژه های عمرانی و توسعه ای آتی دارند؟ به عنوان نمونه اگر بخواهند یک پارک شهری احداث نمایند چه مکانیسمی برای مشارکت مردم در برنامه ریزی در نظر می گیرند؟ 4- آیا به طرح های توجیهی، پیوست های فرهنگی- اجتماعی و ارزیابی تأثیرات محیط زیستی اعتقادی دارند؟ 5- چه مکانیسم ها و ضمانت اجراهایی برای انجام چنین طرح هایی در کنار اقدامات توسعه ای در نظر گرفته اند؟    

 

منابع

میدری، احمد (بی تا)، مقدمه ای بر نظریه حکمرانی خوب، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال ششم، شماره 22.

Faryadi, sh (2004) A Methodology for Participatory local Environment Planning, Environment Studies, No. 36
۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۱۱
مهرداد کاظمیان

این مطلب در کانال تلگرامی «کاربردی سازی علوم انسانی» منتشر شده است.


در گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس، در رابطه با مسکن مهر، مسائل و ایراداتی در اجرای این طرح که در اکثر استان‌ها مشترک بوده، به شرح ذیل آمده است:

1- عدم توجه به ضرورت آمایش سرزمین، 2- واگذاری اراضی نامناسب برای احداث مسکن مهر (خارج از محدوده، در دامنه کوه، شیب نامناسب و ...)، 3- خلاء سرانه‌های بهداشتی، فرهنگی، علمی، اقتصادی، اداری، آموزشی، بیمارستانی، تولیدی و بازرگانی، 4- عدم اطلاع شفاف از قیمت تمام شده ساخت واحدهای مسکونی در قبال توان مالی و یا سرمایه‌ای خانوارهای کم‌درآمد 5- متقاضی نداشتن تعداد 66852 واحد از پروژه‌های مسکن مهر و ...

 

رگه‌هایی از مشکلات مطرح شده در گزارش فوق در بسیاری از اقدامات توسعه‌ای و عمرانی کشور قابل مشاهده است. امروزه انبوهی از پروژه‌های عمرانی بی‌روح و بدون پشتوانه مطالعات همه جانبه، آینده ساحت‌هایی فضایی شهرهای کشور را با مخاطره مواجه ساخته، این در حالیست که بررسی روند نیل به سوی جهانی هر چه بهتر نشان می‌دهد، از ابتدای دهه 1980، مفهوم توسعه چرخشی بنیادین را تجربه کرده است. آگاهی یافتن بر نقش محیط زیست، فضاهای معنابخش، اجتماع، فرهنگ، انسان، ارزش‌های انسانی و اجتماعی، واقعیت‌های گروه‌ها و اقشار اجتماعی در شکل دادن به توسعه و چگونگی توزیع منافع آن و همچنین درک این نکته که دیگر نمی‌توان به تداوم توسعه در قالب‌های تصنعی پیشین امیدوار بود، در قالب زایش مفهوم توسعه پایدار متجلی شد.

از همین جاست که مناسبات توسعه پایدار، علاوه بر علوم مهندسی و عمرانی، ناگزیر است از علوم انسانی و اجتماعی مدد جوید. در واقع، حوزه‌ای بین رشته‌ای از علوم مختلف انسانی دستیابی به توسعه همه جانبه را تسهیل خواهد کرد. اهمیت کاربرد علوم انسانی در نیل به توسعه پایدار در مواردی چون مطالعات منسجم مکان‌یابی، ارزیابی‌های محیط زیستی، پیوست‌های فرهنگی ـ اجتماعی و ارزیابی‌های اقتصادی قابل بازیابی است. در کشور ما، تا به اکنون، دولت‌ها نسبت به طراحی و اجرای چنین مطالعاتی اعتقاد و ایمان کافی نداشته‌اند، اما آثار سوء اقدامات توسعه‌ای و عمرانی بدون پشتوانه، اهمیت و ضرورت کاربرد دانش انسانی و اجتماعی را هر روز بیش از پیش نمایان ساخته است.

۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۳۷
مهرداد کاظمیان

این مطلب در «فانوس (سایت خبری تحلیلی آموزش و پرورش)» منتشر شده است.



آراء ژان ژاک روسو روح آموزش و پرورش قرن 18 است و کتاب «امیل» یکی از آثار تربیتی او می باشد که در آن زمان به پرورش در کنار آموزش توجه خاصی نشان داده است. روسو در این کتاب تربیت یک کودک خیالی به نام امیل را بر عهده می گیرد. روسو توجه و کوشش مربی را از مواد درسی و مطالب آموختنی به خود کودک، یعنی موجودی که در درجه اول باید از این علوم و دانش ها بهر مند گردد، جلب نمود. به همین جهت می توان او را عامل تحولاتی در آموزش و پرورش یعنی تمرکز بر «کودک مداری و کودک محوری» و همچنین توجه به «پرورش در کنار آموزش» دانست. به اعتقاد او به کودک نه مانند یک انسان کامل و بزرگسال بلکه صرفا باید به عنوان یک کودک نگریست. به نظر او هدف آموزش و پرورش تربیت انسان و تأمین آزادی اوست. از این رو طفل کوچک باید در برابر هر مانعی آزاد باشد و والدین با الهام از طبیعت او را پرورش دهند. ژاک ژان روسو از نخستین کسانی بود که آموزش همراه با رنج را محکوم کرد. پس از او بسیارى از آموزشگران بزرگ کوشیدند آموزش خلاق کودک محور را جایگزین آموزش بزرگسال محور کنند.

·        اما چرا این مقدمه را در رابطه با امیل مطرح کردم؟ این روزها، با فرا رسیدن نوروز، تب تکالیف و پیک های نوروزی برای دانش آموزان داغ می شود؛ اما تا آنجا که تجربه زیسته من نشان می دهد، اکثر دانش آموزان آن ها را تا دو سه روز آخر تعطیلات به تعویق می اندازند و در آن زمان نیز تقریبا والدین مجبور به انجام تکالیف می شوند. تنها ماحصلی که نصیب کودکان می شود امروز و فردا کردن برای رفع تکلیف و فکر و خیال اضطراب آور به تأخیر افتادن آن است.

·        اما چه آلترناتیوی وجود دارد؟ برای یک بار که شده به مقولاتی فکر کنیم که کودک را به طبیعت خلاق خود بازگرداند و مهارت بهتر زیستن را به وی گوشزد نماید. امروزه آراء روسو با انتقاداتی مواجه شده اما نظام آموزش و پرورش دنیای مدرن در حوزه «پرورش در کنار آموزش» همچنان وامدار اوست. این نوروز با تأسی از آراء روسو، امیل وار برای کودکان مباحثی به شرح ذیل تعریف نماییم: 1- فرایند تفکیک زباله های نوروزی و تصویربرداری یا نقاشی از مراحل مختلف آن. 2- تصویربرداری یا نقاشی از انواع درختان و جانوران موجود در طبیعت. 3- تهیه و تدوین سفرنامه های تصویری نوروزی. 4- سیزده به در بدون زباله. و نهایتا 5- هر فعالیتی که خودش دوست دارد طراحی و اجرا کند و به هر صورت که به ذهنش می رسد، گزارش نماید.

 

Ø     پیک های نوروزی هر ساله توزیع شده در حالیکه متاع خلاقیت و توسعه از آن بیرون نیامده است. برای یک بار که شده آنان را آزاد بگذاریم. امیل های کوچک سرزمین ما از پسش بر می آیند، به آن ها اعتماد کنید.

۱۹ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۰۵
مهرداد کاظمیان
این مطلب در کانال تلگرامی «تربیت و توسعه» و همچنین «فانوس (سایت خبری تحلیل آموزش و پرورش)» منتشر شده است.


هشت حوزه پروبلماتیک آموزش و پرورش که در پژوهش های دانشگاهی خلأ آن ها احساس می شود:

1- آموزش و پرورشی که صبغه تعلیم به همراه تربیت را برای خود تعریف کرده بود به نظامی صرفا آموزشی آن هم آموزش انواع روش های تست زنی تقلیل پیدا کرده است. این روزها پدیده برندبازی مدارس (بر اساس رتبه های کنکور دانش آموزان در سال های قبل) بسیار رایج است. برخی از کالایی و پولی شدن مدرسه سخن می گویند.

2- مافیای کنکور با گردش مالی میلیاردی در جوار آموزش و پرورش و حتی قدرتمندتر از آن رشد و نمو کرده و بازاری را تثبیت نموده که حتی صدا و سیمای کشور نیز آن را به رسمیت شناخته و زمان پخش برای برنامه های تبلیغاتی به آن اختصاص می دهد. برخی از مسئولان عالی، مدیران، معلمان مدارس و والدین نیز ناخودآگاه به عنوان مبلغان این بازار پرمنفعت فعالیت می کنند.

3- سبک زندگی نوینی در بین خانواده جامعه ایرانی ظهور کرده است که با نزدیک شدن آستانه کنکور فرزند، قالب سخت تری به خود می گیرد، گرچه امروزه برنامه ریزی خانوادگی برای موفقیت در کنکور از مقاطع بسیار پایین آغاز می شود. خانواده کنکوری ها نوع خاصی از دید و بازدید، تفریحات، مسافرت، اوقات فراغت، تماشای تلویزیون و ... را تجربه می کنند.

4- رقم بودجه آموزش و پرورش نسبت به بسیاری از کشورهای توسعه یافته و حتی توسعه نیافته پایین است و هر ساله در حالی بودجه پیشنهادی بررسی و تصویب می شود که بخش قابل ملاحظه ای از آن صرف پرداخت حقوق و مزایای نیروی انسانی این وزارتخانه می شود. این امر در شرایطی اتفاق می افتد که همچنان معلمان در شهرهای بزرگ و حتی کوچک در وضعیت بد اقتصادی معیشت می گذرانند و مدارس دولتی به دلیل کمبود بودجه و امکانات به حال خود رها شده اند. 

5- سازمانی که رسالت تربیت آینده سازان و حامل های توسعه را بر عهده گرفته است، معلمانی را به عنوان نیروهای سازمانی مدیریت می کند که از مشکلات معیشتی- اقتصادی، فرسودگی شغلی و جایگاه منزلتی مخدوش رنج می برند.

6- محیط مدارس بدل به مکانی امن برای شکل گرفتن انواع خرده فرهنگ ها، الگوهای فکری و رفتاری خطرناک و آسیب های اجتماعی شده است که به عنوان نمونه می توان به پدیده های اخیر خودزنی دختران و اعتیاد دانش آموزان اشاره کرد.

7- حجم انبوه و محتوای مطالب درسی که با چالش های فقدان کاربرد در زندگی روزمره آتی، عدم توجه به آموزش مهارت های زندگی و تمرکزگرایی ضد کیفیت در پیشبرد کمی برنامه های درسی دست و پنجه نرم می کند.

8- انسان های بی اثر برای نیل به توسعه که خروجی های نظام تست زنی و کنکور هستند، اکنون در حالی پشت دروازه های ورود به تولید و معیشت ایستاده اند که فاقد هرگونه خلاقیت، کارآفرینی و مهارت های لازم برای زندگی اجتماعی می باشند. این نوع خروجی های مافیای کنکور یا همچنان برای مقاطع بالاتر تحصیلی تست می زنند یا برای استخدام در ادارات دولتی.

۱۶ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۲۸
مهرداد کاظمیان

این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی عصر اترک منتشر شده است.


حدود یک سال است که به عنوان یک شهروند در کالبد فضایی، فرهنگی و اجتماعی شهر بجنورد نفس می کشم و معیشت می گذرانم. در این مدت موضوعات و مسائل مختلفی در حوزه جامعه شناسی شهری توجهم را جلب نموده و بارها تصمیم گرفته ام سلسله مباحثی در رابطه با این موضوع به رشته تقریر درآورم. در این مقطع با ورود به عرصه ای میان رشته ای به دو پروژه عمرانی- توسعه ای تقاطع غیر هم سطح و کارخانه بیوکمپوست بجنورد خواهم پرداخت. لازم به ذکر است، به دلیل اینکه تقریبا هیچ سند، مدرک و طرح توجیهی رسمی در خصوص معرفی پروژه ها نیافته ام، مجبور شده ام به آمار و ارقامی که در سایت های خبری منتشر شده است، اکتفا کنم. 

بررسی روند نیل به سوی جهانی هر چه بهتر نشان می­دهد، از ابتدای دهه 1980، مفهوم توسعه چرخشی بنیادین را تجربه کرده است. آگاهی یافتن بر نقش محیط زیست، انسان، ارزش های انسانی و اجتماعی، واقعیت های گروه ها و اقشار اجتماعی در شکل دادن به توسعه و چگونگی توزیع منافع آن و همچنین درک این نکته که دیگر نمی توان به تداوم توسعه در قالب های پیشین امیدوار بود، در قالب زایش مفهوم توسعه پایدار متجلی شد. شهر مدرن به عنوان اصلی ترین مکان برای تجلی توسعه پایدار در کانون توجهات قرار می گیرد و پژوهش هایی برای بررسی توسعه پایدار شهری طراحی و اجرا می گردد. از این به بعد است که مناسبات توسعه پایدار شهری، علاوه بر علوم مهندسی و عمرانی، از علوم انسانی و اجتماعی مدد می­جوید. معمولا در ساحت فضایی یک شهر، اقدامات توسعه ای و عمرانی گوناگونی در حال انجام می باشد. این اقدامات علاوه بر تجربه های هیجان انگیز رشد و نوسازی خصوصا برای شهری تازه مطرح شده، با تأثیرات سوء متفاوتی نیز همراه است. تعامل پیچیده ای از آرایش فضایی زیرساخت های شهری، توزیع جغرافیایی امکانات و تسهیلات، توزیع منابع زیست محیطی شهر، نظام تصمیم گیری حاکم بر اقدامات توسعه ای، ارزش ها و هنجارهای حاکم بر روابط اجتماعی در محیط شهری، ایجاد کننده این پیامدها و عوارض برای شهروندان است. نکته مهم این است که منافع و هزینه هایی که به واسطه این اقدامات توسعه ای برای قشرها و گروه های مختلف شهروندان حاصل و تحمیل می شود، عادلانه توزیع نمی گردد. بجنورد شهری ست که بعد از شکل گرفتن استان خراسان شمالی، به عنوان مرکز این استان، انواع اقدامات توسعه ای و آثار مثبت و منفی آن را بیش از پیش و با سرعتی بسیار تجربه کرده است. امروزه، تلی از پروژه های توسعه ای- عمرانی بی روح و بدون مطالعات منسجم مکان یابی، ارزیابی های محیط زیستی و پیوست های فرهنگی- اجتماعی، آینده این شهر را با مخاطره همراه ساخته است.

 

تقاطع غیر هم سطح (پل) بجنورد

طرح تقاطع غیر هم سطح بجنورد با ارائه مستندات کارشناسی توسط شهرداری و واحد ترافیک با هدف روان سازی ترافیک در چهار راه شهدا (خوشی) به تصویب رسیده است. اسناد مربوط به کارشناسی طرح منتشر نشده و با توجه به قرائن، تقریبا می توان مطمئن بود که طرح، پیوست اجتماعی- فرهنگی و زیست محیطی نیز نداشته است. آنگونه که در اخبار مربوط به آن مقطع درج شده، مرجع تصویب طرح، شورای شهر و کمیته فنی استانداری می باشد. اعتبار در نظر گرفته شده برای اجرای پروژه 14 ماهه تقاطع غیر هم سطح بجنورد، 86 میلیارد ریال برآورد شده، اما پروژه عمرانی مذکور سرانجام پس از حدود دو سال تأخیر با اعتبار 150 میلیارد ریال به بهره برداری رسیده است.

چهاراه شهدا (خوشی) بجنورد، از طرفی همواره محل عبور مسافران جاده مشهد- شمال- تهران بوده است و از طرف دیگر پس از مرکز استان شدن شهر بجنورد به معبری پر تردد برای کسانی که برای انجام امور اداری، درمانی و ... به مرکز استان مسافرت می کردند، تبدیل شده بود. بدین ترتیب، چهارراه بار ترافیکی زیادی را در ساعات مختلف روز تجربه می کرده است. اما سوال اساسی این است که آیا در زمان تهیه و پیشنهاد طرح، همه مقوله های ذکر شده با رویکردی همه جانبه مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا تنها راه ممکن برای روان سازی ترافیک چهارراه مذکور اجرای طرح تقاطع غیر هم سطح بوده است؟ و آیا تأثیرات این اقدام مداخله ای بر قشرهای گوناگون شهروندان، محیط زیست و ... بررسی شده است؟ تجمع کسبه و تجار چهارراه خوشی تنها دو ماه پس از آغاز پروژه، اهمیت و ضرورت پیوست اجتماعی- فرهنگی و اثرات سوء ناشی از فقدان آن را نشان می دهد. شناخت ذی نفعان و زیان دیدگان احتمالی در اجتماع محلی و واکنش های آن ها نسبت به عملکرد شهرداری در احداث این پروژه به منظور طراحی مناسب و مدیریت فرایند اجرا و بهره برداری از آن ضرورتی است که مطالعات ارزیابی تأثیرات می توانست پاسخگوی آن باشد. چهارراه خوشی منطقه ای تقریبا تجاری بوده که کاسبان قدیمی بجنورد را در خود جای داده است. کسب و کار آن ها باید در مطالعات ارزیابی تأثیرات مورد بررسی دقیق قرار می گرفت. علاوه بر کاسبان و تجار، بافت مسکونی اطراف چهارراه نیز از تأثیرات اجرای پروژه مصون نبوده است. این نوع مطالعات، تمامی ذی نفعان و زیان دیدگان احتمالی را به ترتیب اهمیت و اولویت مورد بررسی قرار می دهد و برای کاهش آسیب ها و مخاطره ها راهکار اجرایی ارائه می نماید. بدین ترتیب، پروژه تقاطع غیرهم سطح بجنورد از فقدان بررسی های همه جانبه رنج می برده است. نگاهی به نقشه جامع شهری بجنورد، حتی وجود مطالعات کارشناسی تک بعدی حمل و نقل را نیز با شک و تردید همراه می سازد. پروژه کنار گذر شمالی بجنورد از سال 1385 آغاز شده بود و در زمان تصویب طرح تقاطع غیر هم سطح، بحث پروژه کنارگذر جنوبی نیز مطرح بوده است. احتمالا پیش بینی این موضوع که بار ترافیکی چهارراه با احداث دو پروژه کنارگذر بجنورد کاهش چشمگیری می یافته، نباید برای کارشناسان سخت بوده باشد. با توجه به مباحث مطرح شده در خصوص تقاطع غیر هم سطح بجنورد می توان چنین نتیجه گرفت: 1) طرح مذکور، از دیدگاه توسعه پایدار شهری، طرحی شکست خورده است. زیرا به لحاظ مکان یابی پروژه های عمرانی و بررسی تاثیرات بر اجتماع بومی- محلی متاثر از آن، مورد بررسی همه جانبه قرار نگرفته است. 2) در طراحی و اجرای پروژه، بر کارشناسی واحد ترافیک شهری تاکید شده است. قرائن و شواهد موجود نشان می دهد، ضرورت اجرای طرح به منظور مدریت ترافیکی نیز بر داده های سست و مخدوشی استوار بوده است.   

در وضعیت شهرهای امروزی، لزوم توجه به مدیریت ترافیک درون شهری، ایجاد هماهنگی و سازگاری میان وسایل نقلیه عمومی و شخصی، مدیریت توقفگاه ها، پارکینگ ها، پیش بینی محل عبور وسایل نقلیه موتوری و دوچرخه و ... بر هیچ کس پوشیده نیست. کارشناسان پیامدهای عمده ای را متوجه عدم توجه به ترافیک شهری می نمایند. از نگاه کارشناسان حمل و نقل، تقاطع های غیر هم سطح، یکی از کاربری های مؤثر در کیفیت کنترل ترافیک است که با افزایش بار ترافیکی در شهرهای کلیدی، روز به روز بر اهمیت آن افزوده می شود. با این وجود، ارزیابی طرح های غیر هم سطح با توجه به تأثیرشان در کیفیت زندگی روزمره شهروندان و همچنین حجم انبوه سرمایه گذاری های لازم برای آن، نیاز به توجه و دقت بالایی در مرحله تصمیم گیری دارد. توجه به معیارهای اقتصادی، محیط زیستی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی در ارزیابی تقاطع های غیر هم سطح اجرا شده ضروری به نظر می رسد چرا که توجه صرف به معیارهای ترافیکی که معمولا در زمان تهیه و پیشنهاد طرح ها، ملاک تصمیم گیری می باشند، می تواند موجب اثرات نامطلوب در سایر زمینه ها گردد.

 

کارخانه بیوکمپوست بجنورد

کمپوست یکی از راهبردهای مدیریت مواد زاید شهری است که با هدف کاهش حجم و وزن موادی که باید دفع شود، کاهش انتشار بو و شیرابه، بازیافت منابع و کاهش هزینه های احتمالی دفع زباله ها مورد استفاده قرار می گیرد. ساخت کارخانه بیوکمپوست بجنورد از سال 1387 در زمینی به مساحت 15 هکتار، در 25 کیلومتری شرق بجنورد، با همکاری چهار شهرداری استان (بجنورد، اسفراین، شیروان و آشخانه) و با در نظر گرفتن اعتبار 5/4 میلیارد ریال از سوی شهرداری های مذکور و 35 میلیارد ریال اعتبار از سوی دولت کلید خورده و سرانجام در تیرماه سال 1391 با افزایش هزینه های ساخت و با حضور وزیر کشور به بهره برداری رسیده است. کارخانه فوق، بزرگترین کارخانه کمپوست شمال شرق کشور است که ظرفیت روزانه آن 250 تن در یک شیفت کاری اعلام شده و این ظرفیت تا 500 تن نیز قابل ارتقا است و توانایی تولید سالانه 4200 تن کود آلی را دارد و می تواند از متصاعد شدن حداقل 200 متر مکعب گاز گلخانه ای از هر تن پسماند نیز جلوگیری کند. کارخانه کمپوست بجنورد علاوه بر بازیافت زباله های تولیدی بجنورد، اسفراین، شیروان و آشخانه، ظرفیت آن را داشته تا از ورود سالانه 33 میلیون لیتر شیرآبه زباله به منابع زیرزمینی منطقه جلوگیری کند.

در حالی که بر اساس برنامه اعلام شده، قرار بود زباله چهار شهرستان استان با انتقال به این واحد بازیافت شود، پس از گذشت چندین ماه از آغاز به کار، کارخانه تنها با 120 تن زباله بجنورد و با فعالیت ناقص به کار خود ادامه می دهد. مدیر عامل سازمان پسماند خراسان شمالی در آذرماه 91 با بیان اینکه در شیروان روزانه حدود 50 تن، اسفراین 30 تن و آشخانه 25 تن زباله تولید می شود، اعلام می کند، انتقال این مقدار زباله از شهرهای مذکور به محل کارخانه کمپوست هزینه بر بوده و با توجه به وضعیت نامناسب درآمد شهرداری ها و نیز عدم تکافوی درآمد حاصل از بازیافت زباله در سال های نخست فعالیت، مسئولان شهرهای فوق تمایل چندانی برای انتقال زباله های خود به کارخانه ندارند. سرپرست معاونت خدمات شهرداری بجنورد در صورت ادامه این روند، هشدار زیان ده شدن کارخانه را می دهد. پس از گذشت چند ماه از فعالیت کارخانه، اهالی روستاهای مجاور به دلیل بوی تعفن و آلودگی های محیطی، راه را بر خودروهای حمل زباله بسته و خواستار تعطیلی و انتقال کارخانه شدند. این اعتراضات دامنه دار شد تا سرانجام در بهمن 91 در سفر رئیس سازمان محیط زیست، مقرر شد یک گروه فنی اعزامی از سازمان مرکزی محیط زیست ضمن بازدید از کارخانه کمپوست بجنورد، نحوه فعالیت و وضعیت آلایندگی این واحد را بررسی کند. این گروه فنی پس از بازدید، مشکلات موجود در این واحد را اساسی دانسته و بدین ترتیب، کارخانه پس از 7 ماه شروع کار، از فعالیت باز می ایستد. پس از تعطیلی کارخانه بیوکمپوست، روزانه 120 تن زباله شهر بجنورد ابتدا به صورت موقت در مسیر گلستان شهر (شهرک گلستان) و چند روستای واقع در اطراف بجنورد دپو شده تا از آنجا برای دفن و دفع به کوه بابا موسی منتقل شوند. دپوی این زباله ها بوی نامطبوعی تولید می کرد که افزون بر آلودگی محیط زیستی، بار دیگر اعتراض اهالی روستاهایی چون علی آباد را برانگیخته است. دپو و دفع غیراصولی زباله و نفوذ شیرآبه ها در چاه های زیرزمینی بجنورد، کیفیت آب منطقه را نیز تحت تاثیر قرار داده و بدون شک این تاثیرات در آینده ای نزدیک نمود بیشتری خواهد یافت. بدین ترتیب، طرح کارخانه بیوکمپوست نیز با اشکالات اساسی مواجه است: 1) طرح مذکور تأثیرات اجتماعی و محیط زیستی حاصل از تأسیس کارخانه را بررسی نکرده است. بنابراین، از دیدگاه توسعه پایدار تجربه ناموفقی را رقم زده است. 2) شهرداری های مشارکت کننده در اجرای طرح، پیش از اجرا، تصور و برآورد دقیقی از هزینه های انتقال زباله های شهری به کارخانه نداشته اند و به همین دلیل پس از راه اندازی، کارخانه با فعالیت ناقص کار می کرده است. 3) با توجه به اینکه از طرفی قرار بوده است زباله چهار شهرستان در این کارخانه بازیافت شود و از جهتی دیگر با توجه به حساسیت و تهدیدات بالقوه بهداشتی و زیست محیطی کارخانه های بیوکمپوست، مکان یابی طرح مذکور از درجه اهمیت بالایی برخوردار بوده است. بررسی پروژه فوق به لحاظ مکان یابی نیز تجربه ای کاملا ناموفق را نشان می دهد.

مکان یابی از جمله تصمیم های بنیادین و استراتژیک است که تاثیر به سزایی بر جنبه های مختلف عملکردی واحدهای صنعتی دارد. از آنجایی که صنعت در مکان انتخاب شده برای مدت طولانی استقرار خواهد یافت و نیز تغییر مکان مستلزم صرف هزینه و زمان بسیار زیاد است، از این رو تصمیم گیری در مورد مکان یک صنعت دارای اثرات بلندمدت بوده و اثرات نامطلوب آن غیر قابل جبران است. در گذشته استقرار صنایع بر اساس بهینه سازی هزینه ها و درآمدها صورت می پذیرفت اما با پیچیده شدن مقولاتی مانند آمایش سرزمین، محیط زیست، ارزیابی تأثیرات صنعت مستقر شده بر زندگی انسان، عدالت اجتماعی در توزیع آسیب ها، کیفیت زندگی و در نهایت ایجاد توازن در توسعه اقتصادی، بر پیچیدگی تصمیم های مکان یابی افزوده شده است. بدین ترتیب، مکان یابی پروژه های صنعتی ارتباط تنگاتنگی با انجام مطالعات ارزیابی دارد. ارزیابی یکی از شیوه های مقبول برای دسترسی به اهداف توسعه پایدار می باشد و می تواند به عنوان یک ابزار برنامه ریزی و مدیریت در اختیار بخش تصمیم گیری شهر قرار گیرد تا بر این اساس ضمن شناسایی اثرات بالقوه اجتماعی و زیست محیطی ناشی از طرح های توسعه ای، امکان انتخاب گزینه های مناسب و منطقی فراهم آید. هدف ارزیابی و بازنگری، دخالت دادن ملاحظات همه جانبه در فرایند برنامه ریزی است.

 

سخن آخر

توسعه پایدار شهری، ارتباط وثیقی با انواع مطالعات ارزیابی تأثیرات اجتماعی، فضایی، فرهنگی و محیط زیستی دارد. ارزیابی تأثیرات به دنبال برنامه ریزی برای تحقق توسعه پایدار با بیشترین موفقیت و کمترین آسیب هاست. این نوع مطالعات ارزیابانه باید کاملا مبتنی بر دانش بومی و بر پایه انتخاب و اجماع اجتماع محلی صورت گیرد. در طرح های ارزیابی گروه های حاشیه ای که نماینده ای در سطح جامعه ندارند، نیز مهم تلقی می شوند. توسعه پایدار تاکید دارد که حتی وقتی تأثیرات یک مداخله و اقدام توسعه ای- عمرانی را نمی شناسیم و نمی توانیم کمیت و کیفیت پیامدها و عوارض آن را برآورد کنیم، این فقط شاخص ناآگاهی ماست و ساده انگاری مناسبات آن ها می تواند عواقب خطرناکی داشته باشد. یک پروژه عمرانی که تصمیم گیری در خصوص طراحی، اجرا، مکان یابی، اعتبار لازم، زمان و مدت اجرا و مهمتر از همه تأثیرات آن بر جنبه های گوناگون ساحت فضایی یک شهر، در جلسات غیرتخصصی مطرح و تصویب می شود، می تواند تأثیری عمیق بر اعتماد و مشارکت اجتماعی شهروندان داشته باشد. اگر در محافل و شبکه های گوناگون اجتماعی شهروندان، پروژه های طراحی و اجرا شده در یک شهر به محلی برای هدر رفت بودجه ها و اعتبارات عمرانی، محلی برای خطاهای بزرگ و بازگشت ناپذیر، محلی برای صرفا ژست مسئولان در خصوص اجرای طرح های بزرگ و ... تعبیر شود، چه انتظاری می توان برای مساعدت و مشارکت شهروندان در امور مربوط به توسعه شهر داشت؟ توسعه پایدار همچنین بر شفافیت منابع مهم تصمیم گیری در خصوص اقدامات توسعه ای تأکید دارد. شفافیت به معنی جریان آزاد اطلاعات و قابلیت دسترسی سهل و آسان به آن برای تمامی شهروندان، ذی نفعان و زیان دیدگان احتمالی مربوطه است. اطلاعات باید به اندازه کافی و به صورت قابل فهم در دسترس باشند و از طرف دیگر اتخاذ تصمیمات و اجرای آن ها از قوانین و مقررات مشخصی پیروی کند و بر پایه بررسی های دقیق و همه جانبه استوار باشد. تحلیل هزینه های عمومی این اقدامات و تاثیرات آن ها بر پایداری، باید در دسترس مباحثه ای عمومی درباره سرنوشت توسعه شهری قرار گیرد و مشارکت عمومی را برانگیزاند.

 

منابع

·         پناهنده، محمد؛ نیلوفر عابدین زاده و مکرم روانبخش، ارزیابی اثرات زیست محیطی کارخانه کمپوست شهر یزد، فصلنامه علوم و تکنولوژی دوره دوازده، شماره 3.

·         عباسی، مرتضی و حسین ربیعی (1391)، ارائه رویکردی سیستماتیک و هدفمند به انتخاب مکان سازمان ها، فصلنامه مدیریت نظامی، سال دوازدهم، شماره 48.

·         فاضلی، محمد (1389)، ارزیابی تاثیرات اجتماعی، تهران: جامعه شناسان.

·         http://atraknews.com/new.aspx?id=19963

·         http://javanonline.ir/fa/news/753889/

·         http://qudsonline.ir/news/285136/

·         http://www.citypress.ir/fa/news/6424/

·         http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910702000580

·         http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13930707001632

·         http://www.mehrnews.com/news/1749389/

·         http://www.mehrnews.com/news/2066283/

·         http://www.mehrnews.com/news/2197149/

·         http://www.mehrnews.com/news/2938407/

 

 

۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۵۰
مهرداد کاظمیان

این مطلب در کانال تلگرامی «کاربردی سازی علوم انسانی» منتشر شده است.



«آمریکایی ها با پدیده ورشکستگی در کسب و کار به صورت انعطاف پذیرتر و راحت تری نسبت به اروپایی ها برخورد می کنند. در واقع، تحصیل کرده های آمریکا با ورود، راه اندازی و تأسیس بنگاه های اقتصادی کوچکی که معمولا به ورشکستگی می انجامد، می آموزند که چگونه می توانند در آینده کاری خود، در نظام سرمایه داری خشن و جدی دوام بیاورند و رؤیاهای خود را تحقق بخشند». این جملات نتایج پژوهشی بود که مدتی قبل مطالعه کرده بودم.

در این روزها از جهتی، جدیدترین آمارهای ارائه شده از سوی وزارت کار نشان می دهد، نرخ بیکاری فارغ التحصیلان رشته های علوم رفتاری و اجتماعی به 19.7 درصد رسیده است. از جهتی دیگر، درآمد مالیاتی دولت در چهار ماهه ابتدایی سال 95 سه برابر درآمد نفتی شده است (29.7 هزار میلیارد تومان در برابر 10.5 هزار میلیارد تومان). دولت مالیاتی در آینده ای نزدیک محکوم به چابک سازی بدنه فربه خود خواهد بود. این بدان معناست که بخش اعظم فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی نیز باید به ورود در اقتصاد خصوصی و بازار آزاد بیاندیشند. متأسفانه فارغ التحصیل علوم انسانی در جامعه ایرانی به خصوص در مقاطع تحصیلی بالاتر و دانشگاه های برجسته تر به هیچ وجه با مناسبات بازار کار آزاد آشنایی ندارد:

1- او در نظام آموزش و پرورش ناکارآمدی تعلیم و تربیت دیده که بیشتر موتور تست زنی تولید نموده تا شهروندی که مهارت های زندگی می آموزد. بدون شک، یکی از این مهارت های بسیار مهم آمادگی برای ورود به عرصه تأمین معیشت بوده است.

2- او در خانواده ای تربیت شده است که از او حمایت همه جانبه نموده تا تحصیلش را تکمیل نماید. این نوع سبک زندگی تلاش برای تأمین معیشت او را مدام به تعویق انداخته است.

3- او در دانشگاهی تحصیل نموده که بیشتر بر آسمان فلسفه و نظریه پردازی به پرواز درآمده است تا بر زمین واقعیت و کاربرد علم.

کسانی که مسیر دیگر را انتخاب کرده، درس نخوانده و از اوان نوجوانی وارد بازار شده اند، از همان ابتدا در بطن بازار قواعد و مناسبات آن را هر چند به صورت تجربی نهادینه کرده اند. فارغ التحصیل دانشگاهی باید با این واقعیت مواجه شود، آن را بپذیرد و با فروتنی مسیر درست را انتخاب نماید. مدرک تحصیلی، حمایت خانواده، کارگاه های خلاقیت، کارآفرینی، دوره های اعتماد به نفس و ... نباید او را به اشتباه بیندازد. او نمی تواند یک شبه راه چندین ساله را بپیماید و تمام کاستی های مدرسه، خانواده و دانشگاه را در جامعه پذیری مناسبات بازار به یکباره رفع نماید. او باید در ابتدا با تأسیس بنگاه ها و کسب و کارهای کوچک مناسبات اقتصاد خصوصی را فرا گیرد، از شکست نهراسد و با فروتنی تمام به آهستگی رؤیاهای خود را تحقق بخشد.

مهرداد کاظمیان

طبقه متوسطی که رسالت تربیت نسل دهه 60 را بر عهده گرفته بود، سودای این داشت که به لحاظ سرمایه نمادین، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی از مرفهین بالا نشین پیشی بگیرد یا حداقل کمی به آنان نزدیک شود؛ سودایی واهی که خیال خوش سرمایه های مالی کلان منتج شده از این تراکم سرمایه های غیر مادی را به ذهن های آنان متبادر می نمود. سبک های زندگی معطوف به این هدف والا شکلی به خود گرفته بود و هر روز قواعد آن نضج بیشتری می گرفت. درس خواندن، موفقیت در کنکور و مهندس و دکتر شدن چشم انداز سعادتمندی و خوشبختی را برای آنان ترسیم می نمود. سرمایه داری اما زیرک تر از آن بود که واهمه ای به خود راه دهد. شاخصه بارز او در تمامی زمان ها تبدیل تهدیدات به فرصت هاست. صنعت میلیاردی موسسات آموزشی، تست زنی و مشاوره های تحصیلی که امروز تبدیل به بنگاه های بزرگ اقتصادی شده اند، نظام آموزش و پرورش کالایی شده و سبک زندگی ای که موتورهای تست زنی تربیت می کند، میراث ماندگار خلاقیت سرمایه داری در آن دوران است. اما قطعه ها، تک تک قطعه ها باید درست چیده شود تا قواعد سرمایه داری در همه مکان ها و زمان ها نبض بازی را به دست گیرد، دقیق و بی نقص. در آموزش و پرورش، آکادمی، ادارات دولتی، انتخابات، فضای مجازی، ازدواج، طلاق و حتی اعتیاد. قطعه ها، هارمونی زیبای سرمایه داری را به رخ می کشد: خرد زدایی، سیاست زدایی و توده هایی که گیج و مبهوت همچنان می روند، هر کجا که او بخواهد، تصمیم بگیرد و برنامه ریزی کند. حالا شهر پر شده است از تمامی شصتی هایی که روی پیشانی خود حک کرده اند، کسی که می آید نباید این مسیر را طی کند اما غافل از اینکه این نمی تواند مانیفستی برای تغییر باشد.

 

 

مهرداد کاظمیان

در میان خبرهای تکان دهنده پلاسکو، تیتر یکی از رسانه های ترکیه را دیدم که نمی دانم موثق است یا خیر؛ اما فارغ از اینکه مورد تایید باشد یا نه، واقعیتی تکان دهنده تر را بازنمایی می کند. تیتر خبر این است: «11 سپتامبر ایران/ هواپیمایی نیست، تروریستی نیست».

  ما از مقولاتی چون بحران محیط زیست، تصادفات جاده ای، فساد در نظام اداری، آسانسورهای غیراستاندارد، مواد غذایی ناسالم، نظام آموزش و پرورش ناکارآمد و ... ضربه خورده ایم که همه آن ها در کنار ضعف قانونی، اخلاقی و مدنی کنشگر و عواملی دیگر، از یک عامل مهم تأثیر پذیرفته اند: بی تدبیری و ضعف برنامه ریزی و سیاست گذاری. امروز غالبا کسانی پست های مدیریتی و ریاستی گرفته اند که از زمان تحصیل آن ها تا به اکنون چندین بار علم مدیریت و برنامه ریزی به روز شده است. بدون شک آن ها طی این سال ها آنقدر درگیر کارهای سیاسی بوده اند که محال است با سرعت سرسام آور نو شدن علم همگام شده باشند.

  واقعیت این است که ما طی سال های اخیر از یک نظام ناکارآمد تصمیم گیری و سیاست گذاری آسیب اساسی خورده ایم که بازیگران اصلی آن نه دشمن هستند، نه تروریست و نه خائن. آن ها کسانی هستند، که به هر نوعی برای کشور هزینه داده اند و یا هواداران و لیدرهای دو قطبی های سیاسی هستند که آبرو گذاشته اند، تبلیغ کرده اند، فعالیت کرده اند و برای جریان های سیاسی همسوی خود هزینه داده اند. اما مشکل از جایی شروع می شود که دولت و ملت در ازای زحمات، تلاش ها و هواداری های آن ها، پست های کلیدی برنامه ریزی و سیاست گذاری به آن ها می دهد.

  جوانانی متخصص که هم علم مدیریت و برنامه ریزی می دانند و هم با ادبیات توسعه آشنایند، پشت در ایستاده اند؛ همانگونه که در زمان جنگ هشت ساله به شما اعتماد شد، اکنون به آن ها اعتماد کنید. 11 سپتامبر ایران/ هواپیمایی نبود. تروریستی نبود. کمک کنید تا چیزهایی که بنا کرده ایم، هیچ وقت فرو نریزد. چه به واسطه دشمن خارجی، چه به واسطه بی تدبیری داخلی.

 

پی نوشت:

آتش نشانانی که فدا شدند، برای من نماد انسان هایی هستند که با تمام وجود پای این مملکت ایستاده اند، چه در برابر دشمن خارجی، چه در برابر بی تدبیری داخلی. به خانواده های آنان از صمیم قلب تسلیت می گویم.

مهرداد کاظمیان